زُل ۱

آدم یک کاسه هریره بادوم بذاره جلوش و زل‌بزنه اون گوشه‌ی مانیتور و به این فکر کنه که کربلایی اکبر نوایی که پارسال تو مراسم روضه‌خونی عمو اسماعیل اذون میگفت، چندماه پیش که هوا خوب بود، مُرد.