هیچ

یه رفیق داشته باشیم اسمش داوود.
بعد داوود عاشق یه دختری باشه اسمش مرضیه.
بعد هی بشینیم داستان بنویسیم.
هی بشینیم شعر بگیم.
هی بشینیم آواز بخونیم، حزن انگیز.
آدم یه رفیق داشته باشه...

[آدما کم میارن هیچ، مچاله میشن هیچ، اما گاهی تموم میشن آدما، اینجا دیگه واقعا هیچ]