شایدم باید برم از اول شروع کنم. مثل همون سالهایِ سیاه سفیدِ دههی چهل و پنجاه. شروع کنم به نوشتن رمانِ "نگرانیهایِ یک سربازِ سیاهپوست". داستانش هم در موردِ یه زنِ میانساله که کارمند بایگانیِ اداره پست محل هست و قبلا تو یک کتابفروشی کار میکرده. و ازقضا کتابفروشی کنارِ یک گلفروشی بوده که صاحب گلفروشی یک تلوزیون داشته. خوبه داستان به اسمِ کتاب هم میخوره.