کوله‌پشتی ۱

علامت قرمزی رویِ پیرهنش مالِ سُسِ فلفلِ اون نصفه ساندویچی بود که هفته‌ی پیش جلویِ رستورانِ خیابون سَرو پیداکرده بود. ساندویچه رو با یه بطری نوشابه میراندا که یکی از پنجره‌ی ماشین انداخته بود بیرون خورده بود. ولی‌خوب اون چن‌وقتی بود که دنبالِ یه کوله پشتی میگشت. سالِ قبل که مردم خونه تکونی کرده بودن یدونه کوله پشتی پیدا کرده بود که چون رفیقش ازش خوشش اومده بود داده بود به اون. اما امسال کسی کوله‌پشتی بیرون نذاشته بود.
[اندکی بعد از بهارِ امسال]