کبوترِ خاکستریِ کنارِ گلدسته یِ کلیسایِ مرکزیِ شهرِ غبار آلوده یِ سردِ ما چه بغضِ عجیبِ آشنایی داره با اینکه اندکی امید رو میشه تو چشاش دید.