فکر کردم برم اون تابلو اعلاناتِ اتوبانِ همت-تقاطع مدرس رو اجاره کنم از این به بعد رو اون بنویسم.آدمایی مثلِ خودم بیشتر از اونجا رد میشن.
اگه یه روزی دیدین رو اون تابلو به جای تبلیغِ ماکارونی یه نوشته خاکستری وجود داشت "بعضی بغضها ژنتیکی هستن. پس به کارتون برسین. بازی تمام." بدونین من کارِ خودمو کردم. بالاخره.
پ.ن: بیمار خنده هایِ تو رو میخواستم بنویسم که هستم. نشد.
اگه یه روزی دیدین رو اون تابلو به جای تبلیغِ ماکارونی یه نوشته خاکستری وجود داشت "بعضی بغضها ژنتیکی هستن. پس به کارتون برسین. بازی تمام." بدونین من کارِ خودمو کردم. بالاخره.
پ.ن: بیمار خنده هایِ تو رو میخواستم بنویسم که هستم. نشد.
پشت سرِ انبوهِ ماشینها که میایسته چه فکرهایی که نمیکنه آدم.